پنجشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۸

هنوز تمام نشده بود...




فکر می کنم این اولین نفری* است که به طرز احمقانه و بچه وارانه ای کماکان امیدوارم که روز خاکسپاری اش از توی تابوتش دربیاید و شروع کند بریک بزند**، بعد از آن خنده های زنانه ی مسخره اش بکند که توی کلیپ Liberian Girl می کند، بعد درست همانجوری بگوید: Hello everybody! بعدش هم بگوید که همه ی این برنامه ی مردن و اینها برای بیشتر کردن هیجان بوده!
من مطمئنن فن مایکل جکسون نبودم ولی ادا اطوار که نداریم، از مرگش به معنای واقعی کلمه ناراحت شدم و اولین چیزی که به فکرم رسید این بود که: وقت مردنش نبود... هنوز باید می رقصید. و حالا هم که نگاه می کنم و هر جوری که می بینم باز هم مایکل جکسون می خواهد اتهام چایلد ابیوز داشته باشد یا نه، برای بشریت آدم خیلی بهتر و مفیدتر و انسان تری بوده از خیلی ها (!) که هیچ، حتا از خیلی از ماها.
حالا هم در حالی که هنوز امیدوارم همه اش بازار گرمی باشد، ولی به صورت واقع بینانه می توانم کاملن با وجدان راحت و ناراحتی افسوس بخورم و بگویم: " باور کنید دنیا هنوز به رقص با بازوبند مشکی بیشتری نیاز داشت."



*به غیر از پدربزرگ و مادر بزرگم البته
**البته در مورد پدر بزرگ و مادر بزرگم انتظار بریک زدن ازشان نداشتم مسلمن!


هیچ نظری موجود نیست: