شنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۸

یک روز دلم چون گیس ...

آقا در یابید این نوشته را که حرف دل ما گوید و به به!

گفتا تو از کجایی، که آشفته می نمایی

به موقع پرگرفتی آقای نامجو،

آقای نامجو، ممنون بابت همه لحظه های خوبی که برای ما خلق می کنی. چه خوب است که نسل ما بالاخره خواننده ای را پیدا کرد که متعلق به خودش است. میراث گذشته های به اصطلاح طلایی نیست. خواننده ای که می توانیم آهنگهایش را داغ داغ ببلعیم و چه بسا طعم گسش را برای نسل بعد روایت کنیم. چه همه به نام شما زنجیر شده است این صدای خشدار، این چهره همیشه آرام و گیس های همیشه آشفته، این ترکیب بی نظیر “عقاید نوکانتی” و “شقایق نرماندی” در شعرها، و این یاغیگری در برابر ساختارها و دستگاههای تعریف شده شعر و موسیقی.

(***)

پی نوشت: البته بخش های مورد علاقه تر من از این مقاله، این ها نبود! بروید بخوانید همه اش را که خیلی بگذرد و چنین نوشته هایی کم یابند.

هیچ نظری موجود نیست: