جمعه، فروردین ۰۹، ۱۳۹۲

این لیست قابل گسترش است

عکاسی کاری است که باید انجام بدهم امسال. قیف و قیر بالاخره حاضر شده.
داستان‌نویسی‌ را ادامه باید بدهم و ژانگولرهای جدید یاد بگیرم. اول نود و سه باید نوشته‌های بهتری از اول نود و دو داشته باشم.
این پایان‌نامه‌ی لعنتی بالاخره یک وقتی باید تمام شود. چرا امسال نه؟
باید درس بخوانم. کمی بیش‌تر. کمی مفیدتر. کمی با ملاحظه‌تر.
باید آدم هوشمندتری بشوم. مغز و زبان بیش‌تر به هم سینک شوند و حاضر یراق‌تر. 
باید خوانده‌تر بشوم.
فیلم‌بین دانسته‌تری باشم.
این‌جا را بیش‌تر بنویسم.
یاد بگیرم آدم‌هایی را که بودن‌شان برایم مهم است، باید باشم‌شان.
زندگی خصوصی‌ام را کمی از این لنگ در هوایی نجات بدهم.
کوه بروم. ورزش کنم. گردش فعال غیر کافه‌نشینی، از ملزومات زندگی است.
یاد بگیرم که فرق‌اش در واقع در کارهای نایس کوچک است، نه ماه را برای کسی آوردن.
گاهی آرزوی ماه کردن هم یادگیری می‌خواهد. شاید امسال باید یاد گرفت.
امروز با دیروز و پریروز هیچ فرقی ندارد. زمین روی همان مدار دور خورشید می‌چرخد که یک میلیون سال پیش. ذره‌ها اهمیت دارند.
قرار است امسال به سر و قیافه‌ام بیش‌تر اهمیت بدهم چون اهمیت دارد. برای من و برای دیگران. برای خانم چاقه.
هوای دیگرانم را داشته باشم.
پس‌انداز و عقل معاش، اخ نیستند.
که موزیک می‌تواند یک اپیزود هویج پخته رنده کردن را، اپیک کند.
سواد شغلی هر چند وقت‌ یک‌بار نیاز به محکم‌کاری دارد.
یادم باشد که بعضی چیزها نباید برایم عادی شوند. دقت روز اول کار، هیجان ماه‌های اول رابطه، تفریح.
زیاد تفریح کنم، خیلی زیاد. خیلی خیلی زیاد.

هیچ نظری موجود نیست: