شنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۷

تخریب یک پیامبر

این سریال یوسف پیامبر یک آشغال به تمام معناست که هر هفته سر ساعت مشخصی به خورد مردم بی نوا داده می شود. البته در باب آشغال بودن این سریال افراد زیادی داد سخن داده اند و من هم برای این که از این قافله عقب نمانم تصمیم به ارئه ی تراوشات ذهنی خودم گرفتم. البته این تصمیم را وقتی گرفتم که در حین دیدن سریال دیشب حتی از سریال های عطاران و مهران مدیری هم بیشتر خندیدیم و کلی دلمان شاد شد. مثلا یکی ازنکات بسیار قابل تامل در مورد سریال دیشب، صدای شرشر ریختن دو-سه قطره خون بود! توجه که فرمودید.صدای شر شر احتمالا مربوط به شیر آب بود نه زخم! مسئله ی بسیار جالب دیگر این یوسف بسیار زیباست که من فرانکشتاین را به این "زیبا روی ملک خو" ترجیح میدهم .شما چطور؟ توجه کنید به دیالوگهای به شدت ادبی و شاهکار فیلم، از قبیل:"آنها غلط کرده اند." (خدا رحم کرده برای ادبی تر شدن متن نگفتند "آنها غلط فرموده اند."!) یا دیالوگ شاهکار "این فضولی ها به شما نیامده" (یا " این فضولی ها به شما تشریف نیاورده"!!) خلاصه اینکه من از گریمور این سریال بهتر خط چشم می کشم(!) از طراح دکورشان بهتر کاردستی می سازم و از فیلم بردارشان بهتر عکس یادگاری می گیرم. چیزی که من با دیدن لحظه لحظه ی این سریال احساس می کنم این است که تئاتر مدرسه ای که چند سال پیش در دبیرستانی که در آن درس می خواندم اجرا شد هم از نظر بازی هم از نظر سناریو و میزانسن و هم از نظر طراحی صحنه و لباس در سطحی بسیار بالاتر از این سریال قرار داشت.

هیچ نظری موجود نیست: