ساعت 21:34 به وقت ویندوز. اینجا پشت میز اتاقم. دوباره امروزم مث خیلی روزای دیگه خواستم بخوابم که بعدش پا شم برم کلاس. چند صفحه از اسلپاستیک مونده بود گفتم بخونم بعد بخوابم. خری که منم نفهمیدم ته کتاب ونهگات نمیشه خوابید. گهگیجه گرفتم. به زور خودمو خوابوندم. خواب سیبیل ونهگات دیدم. ساعت شد چار و نیم. اسمس اومد از بچهها که امروز ماشین مییاری؟ منم بات بیام؟ جواب ندادم. مث گوجه له شده مالیدم روی تخت. خواهر کوچیکه نیس که بزنه با کاردک جمعم کنه برم داره ببره کلاس. هی خوابیدم، هی خوابای کوفت دیدم. هی خواب بودم. هی یهو پریدم گفتم وای پا شم برم کلاس. خواب آدمای دو متری دیدم. هی سرم مث سرب سنگین بود دوباره خوابیدم. هی گفتم پا شو برو کلاس میدونی که بعدش حالت مچاله میشه پشیمون میشی. خواب امپایراستیت دیدم. هی گفتم کلاس سرده ولش کن بگیر بخواب. هی گفتم برو دوشمبه آزمونه هیچی بلد نیستی کنف میشی. هی گفتم حوصله داری؟ آدمو لگد میزنن دماغ آدمو میشکونن. خواب جنگل عرعر دیدم. هی گفتم امروز نانچیکو درس میده جا میمونی. هی گفتم بری خسته میشی نمیتونی درس بخونی. با بهونهی درس خودمو خر کردم نرفتم. گرفتم خوابیدم. خوابم عوض شد زد تو فاز فریدا هی ابروی پیوندی و زایمان و آدمای سه چشمی دیدم. مخم کپک زد. پا شدم عینهو پوره سیبزمینی. یه عالمه درس مونده. با چش بسته راه افتادم توی خونه یه دور چرخیدم. تو تلفن میگن شوهرعمهم داره میمیره. هی حالم له شد. دلم واسش تنگ شد. دلم واسه بچهش اون سر دنیا سوخت. دلم کبود شد ورم کرد. برگشتم تو اتاق چراغو روشن کردم با صورت رفتم تو متکا. استرس درس گرفتم پا شدم رفتم کلهمو گرفتم زیر شیر آب سرد. موهام خیس شد اعصابم له شد. حوله پیچیدم دور کله. از تو یخچال یه لیوان پر رب انار لری ترش ریختم نشستم هی زبون زدم توش. نیم ساعت طول کشید تا تموم شد بعد مث جنازه فشارم افتاد رنگم پرید رفتم یه کاسه ارده-شیره بروجردی خوردم. فردا کل صورتم پر جوش میشه. ول شدم جلو تلویزیون داره آموزش رقص عربی میذاره. هی ناف نشون میده. هی قر میدن. یه خانومه داره شکمشو میلرزونه اما قد بابای من شکم داره هیچم به هیچ جاش نیس هی تلپ تلپ شکمش از این ور میفته اونور. استرس درس گرفتم راه افتادم اومدم تو اتاق یه سر به فیسبوک بزنم بعد درس بخونم. ویپیان خر کار نکرد. اولترا کار نکرد. رفتم گودر عین بز نشستم راست 567 آیتم خوندم صفر شد. ایمیل نداشتم. حالا 3 ساعت بعده هنوز حتا وانمود هم نکردم که میخوام شروع کنم درس بخونم. استرس دانشگاه و حواشی گرفتم. استینگ گذاشتم دو تا ترک پخش شد بعدش شروع کرد که:آیم ان انگلیشمن این نویورک. رو اعصاب شد، کلدپلی گذاشتم شلوغ بود، کورتنی لاو گذاشتم کهیر زدم. الان لئونارد کوهن گذاشتم داره داد میزنه هللویااااا... هللوووووویااا. از بیرون صدای هیئت میاد: سِین سِین سِین... پشتبندش هم صدای سنج میاد با طبل با عربده. یه دیویدی راک زدم واسه ستاره. یادم باشه داگویل بردارم بذارم دم دست فردا ببرم براش. تلویزیون داره مستند میذاره درباره غریزه جنسی بزمجه یا نمیدونم چی. وا. نشستن داره نیگا میکنن. بعدش میزنن تختگاز میبینن. میدونم. شام استامبولی بدم میاد رفتم سه تا قاشق خوردم که خورده باشم برگشتم. حالا ساعت 21:58. برم خاک بر سرم کنم دو کلوم درس بخونم.
۱ نظر:
superbe!
خواب امپایر استیت دیدن باید خیلی جالب باشه
:)
من که با راک نمی تونستم درس بخونم . آخه چطو حواست پرت سولوی مثلن جیمی پیج نمی شه!
فوق فوقش یه اولدایز مث سیناترا!
:D
ارسال یک نظر