سه‌شنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۹

الان لژ کلاس نشسته م، لپ تاپ روی پام، استاد داره درس می ده و تا جایی که چشم کار می کنه هر 2 نفر در میون یکی لپ تاپ روی پاشه. سمت چپم دو نفر دارن قهوه تلخ می بینن. سمت راست سه تا از دختر چادریا دارن عکسای رابرت پتینسون سرچ می کنن. 5 نفر اون ور تر چند نفر دارن عکس می گیرن، با فلاش!
منم دارم یه پستی شروع می کنم که هیچ ایده ای ندارم که درباره ی چی قراره باشه. ایده هایی که هی دقیقه به دقیقه میان توی کله م رو مرور کنم. چند تا نقد فیلم. چند تا تعریف و به به از چند تا کتاب. یه پست درباره ی قصه های این خیابونا، مای تاون آی لاو یو، یه پست مفصل درباره قصه های کف اتوبوس، درباره "شهروند عزیز، از تو می ترسم".
کلاس تموم شد. برم!

هیچ نظری موجود نیست: