سه‌شنبه، تیر ۲۱، ۱۳۹۰

رونمایی از پروژه‌ی جولی/جولیا یا گشادان جمع شوید تا برویم پیش خدا

این کتابی که دارم ترجمه می‌کنم -البته که به زور و با نق و نوق و فحش بد- می‌گوید که آدم باشید، برای رو کم کنی خودتان هم که شده، برای یک مدتی به یک کاری بچسبید که هزاران سال بوده می‌خواسته‌اید انجامش دهید و خب چون در فراخی‌تان که شکی نیست، هرگز بیش از دو روز انجامش نداده‌اید. (همین فراخی که شما هستید، برنمی‌گردید که این جمله‌ی بلاه گونه‌تان را اصلاح کنید طبیعتن.)
هین، چنین است که از امروز پروژه‌ی جولی/جولیای من در این بلاگ اغاز شد. نخطه. من و جولیا، این تابستان را تا تهش قرار است هر شب یک چیزی از این بلاگ بیندازیم روی خط. نیاز حاد به اینسپیریشن داریم اما مشکل خودمان است و برویم آدم شویم. از آن‌ طرف هم، این روزها لپ‌تاپ نداریم و تمام زندگی‌مان در طبق اخلاص، کف کامپیوتر اشتراکی با خانواده است و بر همگان آشکار است که: آدم وسط خیابون خشتک شلوارش جر بخوره، اما کامپیوتر اشتراکی با خانواده نصیبش نشه. که شده و لابد علتش این است که من بچه‌ی خوبی نبوده‌ام و پاپانوئل می‌خواهد مغزم را متلاشی کند. گفتم که تصور کنید در چه عذاب عظیم شدید علیم کبیری این تصمیم انقلابی گرفته شده و کف مرتب!
هم اکنون دارم به وضع مسخره‌ای پشت سر هم صدای تیک توک از گوشی‌ام می‌شنوم ولی مسجی در کار نیست و این خیلی عجیب است، چون من واقعن واقعن واقعن طفلکی‌تر از آنم که حتا منتظر مسج از طرف کسی باشم.
برای امشب‌تان بس است دیگر. بروید. در حقیقت خانواده دارند تقاضا می‌کنند که پیج‌های براوزر ما برایشان شرح داده‌ شود. پس موقعیت قرمز و خدافس فعلن

هیچ نظری موجود نیست: