سه‌شنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۸

همونی که خیلی نایسه... عمرن!

این پست، کمی تا قسمتی، حاوی مطالب ترویج کننده ی سکچوالیسم است و من پیشاپیش توبه می کنم!

خودم که هنوز که هنوز است در بحر خواب معلوم نیست از کجای ته اعماق ضمیر ناخودآگاه در آمده ام مانده ام. خواب هم اینقدر استادانه؟ اینقدر دارای فهم عمیق از همه چیز؟ من این همه فهم کف ضمیر ناخودآگاهم ریخته بوده و خودم نمی دانستم؟

ظهر می خوابم، زیر کولر... خواب می بینم:
توی یک اتوبوس نشسته ایم، خودم و دوستان و چند نفر دیگر (که انگار مجبورند حتمن توی خواب آدم هم با آن ریخت و اخلاق [...]شان روی اعصاب آدم بروند) عقب اتوبوس نشسته ایم و تقریبن تمام موجودات مذکر و زیر 30 سالی که می شناسم جلوی اتوبوس نشسته اند. ولی عجیب اینکه من با اینکه ته اتوبوس هستم، قیافه ی همه را می بینم و در آن واحد، ویژگی های بد همه شان توی ذهنم است. بعد یکهو متوجه یک عدد موجودی می شوم که روی صندلی کنار راننده نشسته: خوش قیافه و تحصیل کرده و خوش تیپ و خوش هیکل و روشنفکر و دارای درک بالا و فهمیده و اندیشمند و باحال و شوخ و جذاب و همه ی اینا و کلی چیزای خوب دیگه و خلاصه اینکه پرفکت پرفکت و از همه عجیب تر و باور نکردنی تر اینکه مذکر است! ...........................................................
.......................................................................................................................................................................
........................................ (این چند خط به دلیل اینکه به هر حال من با آقایانی چشم تو چشم می شوم و خوب نیست آدم به مخاطبش فحش بدهد و اینکه در شان ما نیست و حالا همه چیزو که نباید گفت و اینا، سانسور شد و روی عاقل بودن مخاطبان خانم به شدت حساب باز کرده ام!) خلاصه اینکه از همین لحظه این فرد در طی یک سلسله عملیات محیرالعقول (که توضیحش برای شما ضرورتی ندارد)، هی ریپیتدلی، از همه لحاظ پرفکت بودنش را به همگان ثابت می کند و... تقریبن اینجا به آخرهای خواب می رسیم و لازم به ذکر است که در طی این پروسه ی خواب دیدن، در اینجای کار، من کاملن قیافه ی "از دیو و دد ملولم" ازم رخت بربسته (!) و در شگفتم، کلن. حالا نوبت به پرده برداری از هویت این فرشته ی بدون بال می رسد: تن تن! همان تن تن هرژه که پیراهن سفید می پوشد و موهایش هم مدل تن تن است و میلو هم دارد. یک کاراکتر خوب از یکی از فانتزی ترین داستان های کودکانه.


نتیجه گیری سکچوالیسیتی: من از ته اعماقم باور دارم که موجودی به نام "پسر خوب" فقط برای توی قصه ها است! فری تیل...

نتیجه گیری آدم حسابیانه: کلن آدم پرفکت برای توی افسانه ها است. صورت مثالی "human" که یک چشمش لوچ نیست یا کچل نیست یا چلاق نیست، در دنیای واقعی یافت می نشود. خوشحالم که بعد از این همه که روی این تئوری کار کردم، بالاخره ضمیر ناخودآگاهم باورش شد و اینقدر هم مرام داشت که بهم خبر بدهد!

۱ نظر:

icarus گفت...

آهان! ازون نظر!
D: