سه‌شنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۸

کتاب نخواندن و فیلم ندیدن هیچ دردی از هیچ کسی دوا نمی کند. لطفن فاجعه را توی صورت همدیگر نکوبیم، به خدا غسالخانه موزه ی لوور نیست که دیدن جسدهای از فرم افتاده اش را به هم توصیه می کنیم، دادگاه و اعتراف هم نوبر بهار نیست. آدم باشیم. شعورمان را بگذاریم توی جیب مخفی سمت چپ روی سینه مان، یک رز سبز هم می چسبانیم روی جیب بیرونی، بدون شیون می دانیم، بدون غوغا می فهمیم. بستن چشم ها موقوف، حتا اگر کف می رود تویشان و می سوزند لامصب ها و حتا اگر شامپوی "چشمو نمی سوزونه" موجود نیست، از ته دل بزنیم زیر آواز؛ اینجا صدا می پیچد آدم از خودش حظ می کند.

۱ نظر:

ایکاروس گفت...

واللا کتاب خوندن و فیلم دیدن هیچ دردی از آدم دوا نمی کنه که هیچ! کلی هم درد بی درمون به آدم اضافه می کنه!

من که به هر کی می رسم می گم برو خودت کشف کن از بقیه نپرس!!